جمشید سروش سروشیان در هفدهم آبان ماه سال ۱۲۹۳ش. برابر با سال ۱۲۸۳ ایزدگردی در شهر کرمان پا به عرصهی وجود گذاشت.وی پس از طی دوران کودکی نخست به مدرسه پسرانه زرتشتیان در کرمان رفت و مراحل بعدی آموزش را در مدرسه روزانه که میسیونرهای مسیحی تأسیس کرده بودند ـ نخست در کرمان و سپس به عنوان شاگرد شبانه روزی در مدرسه وابسته به انجمن مرسلین کلیسا در اصفهان ـ ادامه داد. جمشیدسروش سروشیان سپس به کرمان بازگشت و توجه خود را به اقتصاد و دستآوردهای فعالیت کشاورزی خانواده معطوف داشت و با توانمندی فعالیت اقتصادی خانوادگی را دنبال و در عین حال به مطالعه در آئین خود پرداخت. و به هم فکر و همکار ایرانی برجسته خود استاد ابراهیم پور داود روی آورد. او با شاهنامه فردوسی انسی شگرف داشت. جمشید سروش سروشیان را به عنوان نویسندهای دانشمند، بیش از همه به واسطهی کتاب فرهنگ بهدینان میشناسند که واژهنامهی گویش یا زبان دری زرتشتی است. آثار دیگر وی عبارتنداز: سوادآموزی و دبیری در دین زرتشت، به یاد پیرمغان، روشنایی بخش، تاریخ زرتشتیان کرمان در این چند صد سال، پند نامه محمد(ص) درباره رفتار با مردم مغلوب، شاهنامه هخامنشیان، پاک تن، آب گرمابه و پاکیزگی نزد زرتشتیان، کتاب چاشت، همچنین فصلهائی از یک دست نوشته هم از وی به جا مانده که در نظر است چاپ و در دسترس خوانندگان قرار گیرد. در اینجا بی مناسبت نیست که به ذکر گوشههایی از ابعاد زندگی و مقام علمی شادروان جمشید سروش سروشیان با استفاده از شرح مفصلی که نویسنده فرهیخته استاد دکتر باستانی پاریزی درباره ایشان در کتاب تحت عنوان «سروش پیر مغان» نوشتهاند، مبادرت شود.
آقای دکتر باستانی پاریزی چنین نگاشتهاند:
«ارادت من نسبت به شاه جمشید سروشیان یک سابقه پنجاه ساله دارد، وقتی در آخر سال ۱۳۳۰ ش. من به عنوان دبیر تاریخ و جغرافیا از تهران به کرمان رفتم، یکی از نخستین کسانی که به سراغ من آمد و مرا به زحمت از توی کوچههای بن بست محله خواجه خضر پیدا کرد، همین شاه جمشید سروشیان بود. وقتی آدم کنار شاه جمشید سروشیان مینشست، دو هزار و پانصد سال تاریخ در کنار او بود. او با طمأنینه سخن میگفت و با حسرت از شکوه کشور ایران پیش از اسلام یاد میکرد و گاه ادبیات شاهنامه فردوسی را به شهادت میگرفت. او در عین حال از تاریخ بعد از اسلام ایران نیز غافل نبود، حوادثی را که بر جماعت زرتشتیان در طول تاریخ بعد از اسلام گذشته بود، کم و بیش یاد میکرد، از عهد صفوی، از روزگار نادر، از خراب شدن گبر محله، از لغو جزیه، از مدارس دخترانه و پسرانه زرتشتیان، از کشاورزی، از باغ از اینکه در اثر جاری کردن آب حسین آباد در لولههای شهر، چنارهای پانصد ساله کنار جویهای آن مزرعه را خشک کرد، از همه اینها سخن میگفت. سخنرانی او در نخستین همایش کرمان شناسی از جمله آثار بجا مانده اوست.جمشید سروش سروشیان در آخرین سفر از کرمان به تهران، در آن شهر دچار حمله قلبی شد و در دهم اسفند ماه سال ۱۳۷۷ش. درگذشت و جسد او به کرمان منتقل، و در گورستان زرتشتیان کرمان به خاک سپرده شد. روانش شاد و نامش ماندگار
جمشید سروشیان ، زبانشناس ، زرتشت ، سروش پیر مغان ، کتابشناس ، کرمان